هنوز در میان هجمه مردم.در میان روز مرگی،در میان هیاهوی طغیان سرکش از یاد رفتگان،در تاریکی نور ماه که همچون سیاهچاله ای فرو می برند نورش را دل بیمار منتظران!!!!!
شاید منتظر گرمای حضورت باشیم!
اما........
اما..........اما..........نه!
آتشی بر پا کرده ایم و خود را در آن می سوزانیم،
تا به خیال واهی سرمای نبودنت در دلهایمان را حس نکنیم.
آتشی به رنگ گناه،
به حرارت سوز دل بشکسته ات
تنها دلیل نیامدنت ما شدیم و بس
اعمال ما،تیر به قلبت ز پیش و پس
از ما گناه و از تو نبودن چه حاصلی؟
گشتیم چون همه کس،ناکس،همین و بس!